هنر ساسانیان و هنر دوره صفوی: مقایسه نقوش مشترک در آثار

کلمه
24 min readMay 29, 2022

--

هنر ساسانیان و هنر دوره صفوی: مقایسه نقوش مشترک در آثار

هنر ساسانیان، یکی از اعصار طلایی در کلیه زمینه های هنری به خصوص نساجی محسوب می شود و نقوش به کار رفته در آثار هنری آن دوره همواره مورد استفاده و تقلید هنرمندان ایران و سایر سرزمین ها بوده است. در این مقاله ابتدا تاریخچه کوتاهی از طراحی پارچه های بعد از اسلام تا صفویه ارائه می شود. سپس برخی صحنه ها و نقوش مشترک بین پارچه های صفوی و هنر ساسانیان مورد بررسی قرار می گیرد و از نظر تاریخی ریشه یابی می شود. این موارد شامل:

  • مجلس بزم،
  • شکارگاه و شکار،
  • گرفت و گیر،
  • نقش فرشته،
  • نقوش حیوانی شیر،
  • اسب،
  • طاووس،
  • خروس،
  • و عقاب است.

در مقایسه، چنین استنباط می شود که بسیاری از این موضوعات مورد توجه هنرمندان در کلیه ادوار بوده و قدمت برخی مانند صحنه های شکار و گرفت و گیر به هزاره چهارم قبل از میلاد می رسد. همچنین اکثر آنها مفهومی نمادین داشته و گاه به صورت جانوران افسانه ای مانند اسب بالدار، عقاب دوسر و غیره در آثار مختلف هنری ظاهر شده اند. البته در مورد دلایل تداوم تصویری این نقوش، به خصوص عناصر نمادین در طراحی پارچه های صفوی، نمی توان به طور قاطع سخن گفت؛ زیرا استفاده از این نقوش می توانست با توجه به مفاهیم کهن پیش از اسلام، اعتقادات اسلامی یا باورها و سلیقه عمومی جامعه صفویه باشد. پس هنرمند این دوره با ذهنی متأثر از این عوامل، در قالب مکاتب مختلف نقاشی، به خلق آثار خویش می پرداخت.

مقدمه ای در مورد هنر ساسانیان و هنر دوره صفوی

با ظهور اسلام و سقوط دولت و هنر ساسانیان (۶۴۱ -۶۵۰ م) هنر نساجی و صنایع دستی ایران نیز دچار رکود نسبی شد. ولی اندک زمانی بعد با توجه به شرایط زمان و نیاز سردمداران حکومت به منسوجات گران قیمت، کارگاه های بافندگی مجددا شروع به کار کرد. در این مورد زکی محمد حسن می نویسد:

چون ایران به دست مسلمین افتاد و دوره پارسایی که در ابتدای ظهور اسلام شیوع داشت، سپری گردید و اعراب با سایر ملل متحده در آمیخته، هنر و صنعت پیشرفت کرد و به صنعت سراسر کشور اسلامی توجهی خاص شد و توجه خلفا و امرا به این صنعت بیشتر شد و موجب رونق آن گردید. زیرا اینها صلات و خلعتهای گرانبها و پارچه های ابریشمی به سرداران می دادند و همین امر موجب زیبایی منسوجات و پیشرفت این صنعت گردید. ایران از این موقعیت استفاده خوبی کرد و بازار تجارت در این کشور اتساع یافت.

به این ترتیب نساجی ایران مانند قبل به روند صعودی خویش ادامه داد، ولی تا قرن ها شیوه نساجی و طرح های هنر ساسانیان مورد استفاده و تقلید صنعت کاران و طراحان پارچه قرار گرفت. در این مورد فیلیس آکرمن اظهار داشته است:

در این دوران سران دربار بنی امیه ملبس به نفیس ترین پارچه های خوزستان بودند و از این رو نه تنها استمرار سبک هنر ساسانیان شگفت آور است، بلکه کارگاه ها از زمان ساسانی روش های خود را همچنان حفظ کردند، زیرا سبک پارچه های دوران ساسانی چنان استوار بود که تنها هنری فوق العاده نیرومند می توانست آن را دگرگون سازد و اعراب از خود دارای سبک خاصی نبودند که به مقابله با آن برخیزند و مایل نبودند چیزی را جایگزین فرهنگ ایرانی سازند، لذا حرمت آن را حفظ کردند.

ادامه سنت هنری تا دوره آل بویه و دیلمیان

بافت و تولید پارچه های مختلف به روال هنر ساسانیان تا دوره آل بویه و دیلمیان (۲۵۰-۴۲۰ ق) ادامه داشت. در این مورد پوپ می نویسد:

«در نواحی کنار بحر خزر تا مدت ها پس از غلبه اسلام هنوز آیین زردشتی دوام داشت و روی بافته های ابریشمی این سلسله که غالبا متعلق به قرن چهارم و اوایل قرن پنجم ه. ق است، تاریخ صریح نوشته شده است. طرح های این پارچه ها نه تنها ادامه همان نقوش ساسانی مخصوصأ تصویر جانوران بود، بلکه بعضی اشکال استادانه هم بر آن افزوده شد.»

وی در ادامه در مورد پارچه های دوره آل بویه می نویسد:

در پارچه های ابریشمی دوره آل بویه این نقوش میان طرح ها، بسیار متنوع تر و متعددتر است … عارفان ایرانی که در تاریخ طریقت خود تبحر دارند مکرر به بقایای تمثيلها و کنایات و حتی عقاید آیین باستان ایران در تصوف اشاره کرده اند و روی پارچه های ابریشمی قرون چهارم و پنجم ه. ق این معنی، یعنی بقا و دوام آثار مزداپرستی، ثبت شده است.

سنت هنری نساجی پس از دوره سلجوقی

شاید دوره سلجوقی را نیز بتوان یکی از ادوار طلایی نساجی ایران محسوب کرد. در این عصر هم اسلوب و برخی نقوش هنر ساسانیان با تغییر و تحولاتی همچنان مورد استفاده هنرمندان و نساجان بود. حمله مغول (قرن هفتم قمری) تا مدتی باعث رکود صنعت نساجی شد، ولی بعد از زمان کوتاهی کارگاه های بافندگی مجددا فعالیت خود را از سر گرفتند. پارچه های قیمتی که از دوران قبل از استیلای مغول در ایران رواج داشت در عهد ایلخانیان همچنان به حال ترقی خود باقی ماند، زیرا امیران و عمال دولتی و وزیران که هر سال می بایستی مبلغی از اجناس را به عنوان هدیه و تحفه به حضور ایلخانیان می فرستادند، بافت پارچه های زربفت را در مراکز حکومت و قلمرو امارات خود تشویق کردند.

دگرگونی بنیادی هنر و صنایع ایران در دوره مغول

در دوره مغول همچنین هنر و صنایع ایران نسبت به عصر متاثر از هنر ساسانیان دچار دگرگونی بنیادی شد. زیرا مغولان به پشتوانه تحت الحمایگی امپراتوری چین، از نخستین روزهای کسب قدرت دروازه های کشور را به روی انواع تولیدات چینی از جمله پارچه گشودند و در مدت کوتاهی این پارچه ها بازار خرید صنایع دستی را اشباع کرد و در نتیجه بافندگان ایرانی که توان مقابله با این موج تازه را نداشتند، موقتا از گردونه تولید خارج شدند. ولی این شرایط نیز دوام چندانی نداشت و طراحان ایرانی با تغییر روش، سبک تازه ای بنا نهادند که تا دوره صفوی ادامه داشت. در این مورد پوپ می نویسد:

استیلای مغول بر ایران که از اوایل قرن هفتم تا آخر قرن هشتم ه.ق طول کشید، با آنکه ابتدا در سفال سازی و فلزکاری و معماری تأثیر مهمی نداشت، طراحی پارچه را به کلی تغییر داد و نقش هایی که از پیش از اسلام رواج داشت، متروک شد و تركيب ها و تصاویر همه از رواج افتاد و رنگهای روشن که برای زمینه طرح انتخاب می شد … دیگر به کار نرفت و به جای آن رنگ های تند و تیره برای زمینه معمول شد.

بدین صورت از دوره مغول، طراحان و بافندگان پارچه با تأثیر پذیری از سبک چینی و استفاده از برخی موضوعات و نقش مایه های آن به خلق آثار خود پرداختند و ظاهرا این امر تا دوره تیموری نیز ادامه داشت، ولی به دلیل فقدان نمونه هایی از منسوجات این دوره، برای اظهار نظر در این مورد باید به نقوش مینیاتورها یا گفته مورخین یا سیاحان آن دوران استناد کرد.

تأثیر سبک و روش چینی در منسوجات دوره مغول

گرچه امروز نمونه هایی از منسوجات آن دوره در دست نیست، اما به واسطه آثار و تصاویری که در کتب خطی باقی مانده، اطلاعات زیادی از آن دوره در دست است و بدیهی است که در تمامی این آثار تأثیر سبک و روش چین کاملا هویدا و ظاهر است، زیرا روابط محکمی که میان ایران و خاور دور (چین) وجود داشت در دوره تیموری خیلی قوی تر شده بود.

دوره صفوی دوره طلایی نساجی ایران

بی شک دوره صفوی دوره طلایی نساجی ایران به شمار می رود. زیرا در این عصر پارچه های گران قیمت به خصوص ابریشمینه های ممتاز، زری، اطلس، مخمل، مخمل زربفت و … با نقوش و رنگهای بسیار پرکار و جذاب (مشابه هنر ساسانیان) و گاه با رودوزی ها و سوزن دوزی های زیبا بافته و تهیه می شد و علاوه بر مصارف داخلی به سایر سرزمین ها نیز صادر می شد. گردشگران و مسافران بسیاری که در این دوره به ایران آمدند، در سفرنامه ها و گزارشهای خود از نفاست و جلالت پارچه های این دوره بسیار سخن گفته اند.

تأثیرپذیری نساجی از مکاتب نقاشی

از مشخصه های مهم طراحی پارچه های دوره صفویه، تأثیرپذیری از مکاتب نقاشی آن دوران و نیز استفاده از مضامین و موضوعات ادبی و حماسی مانند داستانهای شاهنامه، لیلی و مجنون، خسرو و شیرین و… و در مواردی نیز به کارگیری نقش مایه های هنر ساسانیان است. آكرمن در این باره می نویسد:

«در این زمان طراحان ایرانی کاربرد جدیدی برای میراث کهن ساسانی یافته بودند که شامل استفاده از شکل قلبی، اشکال سه پهلو، چهار پهلو و استفاده از طرح هایی به صورت نقطه چین یا طرح های مدور بود.»

پس هنرمندان صفوی علاوه بر موارد یادشده، با استفاده از موضوعات و نقش مایه های هنر ساسانیان، به غنای طرح های خود افزودند که این امر به همراه سیستم پیشرفته بافت پارچه، موجب خلق آثاری شد که در تاریخ صنعت نساجی ایران، به خصوص بعد از صفویه، بی نظیر است. در ادامه به تعدادی از موضوعات و نقش مایه های مشترک بین طرح پارچه های صفوی و نقوش هنر ساسانیان و نیز قدمت به کارگیری آنها طی ادوار مختلف می پردازیم. این صحنه ها شامل موارد زیر هستند:

  • مجلس بزم؛
  • شکار و شکارگاه؛
  • گرفت و گیر.

موضوعات مشترک نیز عبارت اند از:

  • نقش فرشته؛
  • نقوش حیوانی (شیر، اسب، طاووس، عقاب، خروس).
  • مجلس بزم

یکی از صحنه های مشترک بین طرح پارچه های صفوی و هنر ساسانیان مجلس بزم است. البته به نظر می رسد چنین مجالسی در دوره ساسانی فقط مختص شاهان بوده که صحنه های آن روی بسیاری از آثار این دوره دیده می شود (تصویر 1). ولی ظاهرا در دوره صفویه این مجالس از انحصار شاهان به درآمده و سایر اقشار جامعه را نیز در بر می گرفته است. هرچند با توجه به نقوش موجود از این مجالس، چنین به نظر می رسد که این افراد نیز بزرگ زاده بوده اند. زیرا غالبا به همراه رامشگران، رقصنده ها و چندین خدمه در صحنه حضور دارند که حاکی از مجلسی بزرگانه است (تصویر ۲).

دوره صفوی دوره طلایی نساجی ایران
دوره صفوی دوره طلایی نساجی ایران

یکی از زیباترین و کامل ترین این مجالس روی پارچه ای ابریشمی از دوره صفوی نقش بسته است که در آن شاه بالای مجلس بر تخت خویش جلوس کرده و موضوعات مختلف، از جمله مجلس بزم، در سایر قسمتهای پارچه مشاهده می شود (تصویر ۳.) به نظر می رسد هیچ پارچه ای از دوره اسلامی (بعد از ظهور اسلام تا پایان دوره سلجوقی) دارای چنین نقشی نبوده و بی شک این امر به سبب دیدگاه های فکری غالب در آن ادوار مبنی بر حرام بودن موسیقی و بزم و مواردی این چنین بوده است.

دوره صفوی دوره طلایی نساجی ایران

چنین تصویری در آثار دوره های پیش از هنر ساسانیان نیز کمتر مشاهده می شود. ولی یکی از جالب ترین آنها نقوش ساغری از لرستان است که شاه را به همراه نوازنده و خدمه اش نشان می دهد (تصویر ۴).

دوره صفوی دوره طلایی نساجی ایران
  • شکار و شکارگاه

صحنه شکار در هنر ایران سابقه ای بس دیرینه دارد و روی بسیاری از آثار از ادوار کهن تا دوره صفویه دیده می شود؛ چنان که بر ظروف هنر ساسانیان تصویر شاه به شکل های مختلف (در حالت پیاده، سوار بر اسب در حال تاخت از رو به رو یا به عقب برگشته) و در حال شکار با نیزه، شمشیر، تیر و کمان و غیره نشان داده شده است (تصویر ۵ ). از نمونه های بسیار زیبا و جذاب این مورد، صحنه های شکار گراز و گوزن، حک شده در طاق بستان است که همواره به عنوان مرجعی برای مطالعه موضوعات و نقش مایه های هنر ساسانیان محسوب می شود (تصاویر ۶ الف وب).

شکار و شکارگاه
  1. شکارگاهی با چندین شکارچی

موضوع صحنه شکار در طراحی پارچه های دوره صفویه نیز به چشم می خورد. از جمله، قطعه پارچه ای که احتمالا شکارگاهی را نشان می دهد و در آن چندین شکارچی در حالت های مختلف به تصویر درآمده اند. یکی به همراه قوش شکاری خود، دیگری سوار بر اسب و با شمشیر در حال حمله به حیوانی (آهویی؟)، سومی تیر و کمان به دست سوار بر اسب در حال تاخت از رو به رو و دیگری با همان هیبت که به عقب برگشته و حیوانی را شکار می کند (تصویر ۷).

شکارگاهی با چندین شکارچی
  1. نقش شکارچیای سوار بر شتر

روی قطعه دیگری، نقش شکارچیای سوار بر شتر به چشم می خورد که در حال تاخت به عقب برگشته و با نیزه آهویی را از پا در می آورد (تصویر ۸). لازم به ذکر است که یکی از مشخصه های دوره ساسانی این نوع حرکت (سوار بر اسب به تاخت و حالت به عقب برگشته) در شکار است.

نقش شکارچیای سوار بر شتر
  1. بزرگ زادهای سوار بر اسب

در قطعه دیگری بزرگ زادهای سوار بر اسب در حال عزیمت به شکارگاه مشاهده می شود، در حالی که غلامش تیردان اضافی او را حمل می کند. مشابه این موضوع در صحنه شکار گراز طاق بستان نیز دیده می شود که خدمه حامل تیردان شاه کنار وی در قایق حضور دارد (تصویر ۹).

بزرگ زادهای سوار بر اسب
  1. دو شاه در دو طرف درخت زندگی

از نمونه های دوره اسلامی به قطعه ای می توان اشاره کرد که دو شاه را شمشیر به دست، سوار بر اسب و به تاخت در حال شکار شیر در دو طرف یک درخت (درخت زندگی) نشان می دهد. تأثیر هنر ساسانیان در طراحی این پارچه، به خصوص تاج پادشاه، کاملا مشهود است.

همان طور که اشاره شد، موضوع شکار و شکارچی در هنر ایران قدمتی دیرینه دارد و تقریبا در تمام ادوار زینت بخش آثار بوده است و در آثار پارتی، هخامنشی، لرستان، عیلام و شوش می توان این مضمون را مشاهده کرد (تصاویر ۱۰).

دو شاه در دو طرف درخت زندگی
  • گرفت و گیر

این صحنه نیز روی بسیاری از آثار هزاره چهارم قبل از میلاد تا دوره صفویه نقش بسته است. روی ظرفی نقره ای از هنر ساسانیان شیری در حال شکار یک آهو دیده می شود (تصویر ۱۱). در پارچه های دوره صفویه هم چنین نقشی بسیار به کار رفته است.

گرفت و گیر
  1. نقش یوزپلنگی هنگام دریدن یک آهو

چنانکه در پارچه ای ابریشمی از این دوره نقش یوزپلنگی هنگام دریدن یک آهو، و در پایین عقابی در حال حمله به آهویی دیگر به تصویر کشیده شده است (تصویر ۱۲).

نقش یوزپلنگی هنگام دریدن یک آهو
  1. شیری روی اسب

در پارچه دیگر شیری روی اسب جهیده و شکارچی نیز به بالای درخت پناه برده، و با تیر و کمان به سمت حیوان درنده تیر پرتاب می کند (تصویر ۱۳). این مضمون، در اکثر پارچه های دوره اسلامی نیز با کمی تفاوت به کار رفته است. یعنی در نقش پارچه های این عصر، حیوانات بیشتر به دنبال هم می دوند و صحنه درگیری آنها کمتر دیده می شود.

شیری روی اسب
  1. حمله شیر به گوزن

ولی روی قطعه ای مکشوف از ری حمله شیر به گوزن کاملا مشهود است. در این پارچه، نقش قرینه دو شاه سوار بر فیل های بالدار در حالی که دو دست شیری را گرفته اند و نیز صحنه دریده شدن دو گوزن توسط دو شیر در دو طرف مرزی نامرئی و به صورت قرینه مشاهده می شود. نکته جالب اینکه به نظر می رسد درخت زندگی هنر ساسانیان از ریشه شروع شده و با عبور از بدن شیر در بالای سر او به سه شاخه برگدار ختم شده است (تصویر ۱۴).

حمله شیر به گوزن

موضوع حمله حیوانی به جانور دیگر روی آثار دوره پارتی، هخامنشی (تصویر ۱۵)، لرستان (تصویر ۱۶) و نیز روی مهری از شوش مربوط به ۳۰۰۰ — ۲۹۰۰ ق.م (تصویر ۱۷ الف) هم نقش بسته است. در اکثر این صحنه ها، شیر حمله کننده است، ولی در مهری از شوش مربوط به هزاره چهارم ق.م حمله یوزپلنگ به گاو نر نیز دیده می شود (تصویر ۱۷ ب).

گذشته از صحنه های یاد شده، برخی موضوعات و نقش مایه ها فضای مشترکی بین آثار هنر ساسانیان و پارچه های صفوی ایجاد می کند که با توجه به کثرت این آثار و محدودیت این مقاله، تنها به بررسی تعدادی اکتفا می شود.

مقایسه مفاهیم نمادین در هنر ساسانیان و هنر صفوی

نکته دیگر اینکه اکثر این نقش مایه ها در هنر ساسانیان و اعصار قبل از آن دارای مفاهیم نمادین بوده و براساس اعتقادات و باورهای کهن و آیینهایی چون مهر پرستی، زرتشتی و غیره شکل گرفته است. پس از ظهور اسلام نیز بسیاری از این باورها با مفاهیم اسلامی همگون شد و به همراه اعتقادات برخاسته از فرهنگ اسلامی، طرح و نقش مایه پارچه های اسلامی را به وجود آوردند. هنرمند صفوی با در اختیار داشتن چنین گنجینه ای و با توجه به اعتقادات، باورها، افکار و سليقه عموم و جو هنری حاکم بر جامعه، به خلق آثار خویش می پرداخت، ولی اینکه استفاده از نقش مایه های نمادین آگاهانه صورت گرفته یا خیر، نمی توان در این مورد با اطمینان اظهار نظر کرد.

موضوعات

  • نقش فرشته

فرشته در آثار هنر ساسانیان با دو هیبت ظاهر می شود:

  1. یکی به شکل کودکی برهنه با دو بال کوچک (تصویر ۱۸ الف).
  2. و دیگری به صورت دختری با دو بال و لباس بلند، که زیباترین آنها را می توان در طاق بستان (تصویر ۱۸ ب) مشاهده کرد.

در پارچه های صفوی نیز نقش فرشته به چشم می خورد.

  1. فرشته هایی با چهار بال و هاله ای به دور سر

در پارچه ای مخملی دوره صفویه، فرشته هایی با چهار بال و هاله ای به دور سر می بینیم که روی هشت ضلعی هایی نشسته اند و بین آنها فرشته های دیگری روی بوریا آرمیده و ظاهرا نوشیدنی می نوشند (تصویر 19 الف).

  1. شاه درون ستاره ای هشت ضلعی

در قطعه دیگری شاه درون ستاره ای هشت ضلعی نشسته و داخل ستاره های هشت ضلعی دیگری فرشته هایی به چشم می خورد که با موسیقی می نوازند یا هدیه و تحفه ای برای شاه به ارمغان آورده اند (تصویر ۱۹ ب). نکته قابل ذکر اینکه هاله دور سر که ظاهرا نشان از تقدس داشته، در هنر ساسانیان نیز به وفور دور سر شاه و گاه موجودات دیگر دیده می شود (تصاویر ۲۰ الف، ب).

نقش فرشته در دوره اسلامی نیز به اشکال مختلف به کار رفته است. از جمله در پارچه ای از دوره سلجوقی که دو فرشته را دو طرف سروی بزرگ نشان می دهد (تصویر ۲۱ الف) یا قطعه دیگری که ظاهرا برای پوشاندن قبر از آن استفاده می شده، با نقشی شامل دو فرشته جوان در حالی که اندیشناک سر بر دست گذاشته و در کنار چشمه حیوان (که کنار آن درخت زندگی روییده) نشسته اند (تصویر ۲۱ ب). از دوره هخامنشی نیز فرشته ای با چهار بال در پاسارگاد (تصویر ۲۱ ج) و در دوره های قبل از آن، روی اثری از لرستان طرح مردی با دو بال دیده می شود (تصویر ۲۱ د).

  • نقوش حیوانی
  1. شیر

از نظر نمادین شیر به معنای آتش، پارسایی، پرتو خورشید، پیروزی، تابستان، دلاوری، روح زندگی، شجاعت، عقل، غرور، قدرت الهی و غیره است. سمبل شوکت و جلال، قدرت، سلطنت و بزرگی شاه نیز بوده است. در هنر ساسانیان ، شیر مركب الهه زمین و گاه مرکب ایزد باران و رعد و خدای خورشید بوده است. همچنین شیر را به عنوان مظهر ایزد مهر و نماد خورشید و نشان آریایی و ایرانی نیز دانسته اند قائم مقامی ئ این مورد اظهار نظر می کند که:

«در اجتماعات آریایی شیر مظهر ایزد مهر بوده و چون مهر خود سمبل آریاییان کهن بوده است، ملل آن روز جهان هم شیر را شاخص و نشان آریاییها می دانسته اند و آن، بعدها علامت پادشاهان ایران شد.»

مهرداد بهار شیر را نماد زروان (خدای زمان) دانسته و می نویسد:

«شیر قدرت فائقه ای در امر کشتن دارد و سر زروان، خدای زمان را نیز به صورت شیر می کشیدند که نمادی از قدرت مرگ آور زمان بود.»

یا حقی می گوید که:

در روایات کهن، شیر و اسب هر دو مظهر و نماینده خورشید و خورشید نیز مظهر و نماینده خدا بود.

در دوره اسلامی نیز بعضی از عقاید گذشته همچنان در میان مردم رایج بود. چنان که شیر در این دوره نیز سمبل شجاعت و قدرت بود و غالبا این صفت را به دلاوران و پهلوانان نسبت می دادند. نقش شیر در هنر ساسانیان هم به صورت واقعی و هم نمادین دیده می شود (تصویر ۵). در حقیقت از ترکیب برخی اجزای بدن شیر (به طور عمده سر و چنگالها) با جانوران دیگر، موجودی افسانه ای به نام سیمرغ خلق می شود که فقط مختص شاهان بود و طبعأ زینت بخش لباس و وسایل آنان می شد.

نقش شیر طی ادوار تاریخی

در پارچه های دوره صفوی نیز نقش کامل شیر در صحنه های مختلفی مانند گرفت و گیر و شکار (تصویر ۲۲) و همچنین سر شیر به عنوان نقش مایه ای مستقل در متن پارچه ها به کار رفته است (تصویر ۲۳). باید توجه داشت که در اعتقادات دیرین، سر شیر به مفهوم مراقبت و هوشیاری بوده است. در نقوش پارچه های اسلامی ( از ظهور اسلام تا سلجوقی) شیرها اکثرا دارای دو بال بوده و در دو طرف درخت زندگی به تصویر کشیده شده اند (تصویر ۲۱ الف).

نقش این حیوان در دوره پارت و هخامنشی نیز به صورت واقعی یا به شکل افسانه ای (در ترکیب با جانوران دیگر) دیده می شود (تصویر ۲۴). شیر در آثار ادوار کهن شوش، سیلک، حسنلو و غیره نیز غالبا به صورت نمادین و در صحنه های مختلف ظاهر شده است.

مقایسه مفاهیم نمادین در هنر ساسانیان و هنر صفوی
  1. اسب

اسب در مفهوم نمادین به معنی آزادی، اندام زیبا، انرژی خورشیدی، بخشندگی، پایداری، پیروزی، تجمل، خیر خواهی، فراوانی و غیره است. در اعتقادات کهن ایرانی، خدایان بزرگ گاه در قالب اسب ظاهر می شدند. ایرانیان چنین می پنداشته اند که تیشتریه پدید آورنده باران های سودمند در تابستان است، در حالی که اپه اوشه دیو پلیدی و خشکی، آبها را زندانی ساخته و رهایی آن جز از عهده تشتر بر نمی آید و در ادامه بعد از نیایش و مناجات و هدایا و قربانی پارسیان و مومنان «تشتر به شکل اسب زیبای سپید گونی با گوش های زرین و زین و لگام زرنشان به دریای «فراخكرت» فرود می آید و دیو اپه اوشه هم چون اسبی مهیب با یال و دمی هراسناک به کنار دریا فرود می آید.

همچنین بهرام خدای جنگ و حملات فاتحانه، یکی از خدایان بزرگ آیین مزدیسناست که به صورت قوی ترین و شجاع ترین حیوانات از جمله اسب سفید در می آید. چنان که در اوستا سرودی در مورد ورثرغنه گفته شده با این مضمون که او پلیدی و زشتی دیوان و جادوگران را در هم می شکند و به صورت باد فرح بخش و نیرومندی در می آید. آنگاه در کالبد اسبی سفید و زیبا و سپس در کالبد شتر نر … بار دیگر به صورت گراز … بار ششم به صورت جوان پانزده ساله … بار هفتم به صورت شاهین و در نهایت به صورت میش وحشی … و بعد به صورت مرد زیبایی می رود.

اسب در هنر ایران

در ایران باستان، برای تداوم گردش خورشید و آسمان، اسب را در پیشگاه خدای خورشید قربانی می کردند که این گونه اسب را اختصاصا «اسب خورشیدی» می نامیدند. البته این مراسم در زمان هخامنشیان بیشتر رواج داشت. اسب بالدار نشانه خورشید در حال پرواز، مرکب خدایان، نشانه ظهور علم، فهم و هوش و اسب همراه با ارابه نمایانگر خدای باد، خورشید یا دریا بوده است. در هنر ساسانیان نقش اسب گاه به شکل واقعی (غالبا در صحنه های شکار) و گاه به همراه دو بال و به صورت موجودی افسانه ای دیده می شود (تصاویر ۲۵ الف و ب).

در پارچه های دوره صفوی نیز این حیوان اکثرا در صحنه های شکار یا تصاویری با مضامین داستانی مانند خسرو و شیرین یا به عنوان مرکب بزرگان به تصویر در آمده است (تصویر ۲۶). در پارچه های اسلامی هم نقش این حیوان به صورت واقعی و به طور عمده به عنوان مرکب (تصویر ۲۷) یا موجودی افسانه ای مشاهده می شود. از جمله در پارچه ای که دو اسب بالدار در دو طرف درخت مقدس نقش شده است (تصویر ۲۸)، اسب هایی که شاید کالبد بهرام باشند که به صورت افسانه ای با شمشیری به کمر تصویر شده است. همچنین به نظر می رسد درخت نیز درخت خورشیدی باشد و عقاب هم که به عنوان پرنده آسمانهای کهن و وابسته به خورشید است، در میان شاخه های آن جای گرفته است.

در آثار دوره پارتی و هخامنشی نیز نقش این حیوان به چشم می خورد، ولی قدمت به کارگیری نقوش اسب به ادوار بسیار دور ( عیلام، شوش، سلیک و …) می رسد.

  1. طاووس

طاووس در مفهوم نمادین به معنی تجمل، تکبر، جلال و شکوه، خودبینی، رستاخیز، زندگی توأم با عشق، زیبایی، سلطنت، فناپذیری و غیره است. بر اساس نظری دیگر طاووس پرنده ای است که سمبل روشنایی ابدی است و دارای روح جاودانه است و با بدیها ستیز می کند. این پرنده زیبا همچنین نماد بهشت، قيامت و شکوه جاودانه ابدی است. گیرشمن طاووس را از شگفتی های فردوس ایران می داند و معتقد است رومیان آن را برابر با بی مرگی آسمان و مسیحیان هم نشان رستاخیز می دانسته اند.

نقش این جانور زیبا در هنر ساسانیان، اکثرا در حالتی دیده می شود که بالهایش را باز کرده و گردنبندی به گردن و حلقه ای به منقار دارد (تصویر ۲۹). همچنین دم سیمرغ نیز گاه برداشتی از دم طاووس بوده است.

طاووس

طاووس در پارچه های صفوی اکثرا در محیطی مشجر به تصویر در آمده است. چنان که در قطعه پارچه ای از این دوره باغی پر از درخت و گیاه و آب و ماهی همراه با افراد مختلف دیده می شود که در بالای هر درخت بلند طاووسی آرمیده است (تصویر ۳۰) یا در پارچه ای دیگر که به روش نقاشی واکس (موم) نقش اندازی شده، طرح چند طاووس در زمینه پرکار پارچه مشاهده می شود.

طاووس

نقش این حیوان در پارچه های دوره اسلامی بسیار به کار رفته است و در اکثر موارد طاووس ها با چتری افراشته در قابهای لوزی یا دایره ای شکل محصورند (تصویر ۳۱ الف)، ولی در نمونه بسیار زیبای دیگری، طاووسها با چتری افراشته در میان گیاهان و نباتات قرار گرفته اند (تصویر ۳۱ ب).

  1. عقاب

عقاب در ایران قدیم مرغی خوش یمن و مقدس بوده و در مفاهیم اسطوره ای به عنوان پیک خورشید در افسانه آفرینش شرکت کرده و در کشتن گاو نخستین نیز به مهر یاری رسانده است. عقاب را مظهر آسمان دانسته اند و عقاب زرین همواره نشانه علم و دانش بوده و در ادبیات دری ایران هم از این پرنده به عنوان نشان قدرت، اقتدار و پادشاهی یاد کرده اند. عقاب در باورهای اساطیری، سلطان پرندگان است، زیرا قادر است به خورشید خیره شود و این امر را کنایه از حقارت عظمت دنیا می دانسته اند.

در دوره هخامنشی پرواز عقاب را به فال نیک می گرفتند؛ از این رو پرچمی زرین با نقش عقاب همیشه پیشاپیش سپاهیان در اهتزاز بود و این نقش عقاب با بال گشوده بعدها از سوی اسکندر نیز اقتباس شد و در میان رومیان معمول شد و سپس برخی از دول اروپایی (پروس، اتریش و لهستان و روسیه تزاری و همچنین فرانسه در زمان ناپلئون) آن را به عنوان علامت رسمی دولت خود پذیرفتند.

در دوره های پارت و هنر ساسانیان نیز عقاب نشانه خدای آفتاب (میترا) بود و بز کوهی مظهر آب و گیاه و شاید نقوشی که حاوی عقاب و بز کوهی است تداوم حیات را تداعی می کند.

در هنر ساسانیان نیز نقش عقاب به صورت طبیعی یا نمادین به شکل عقاب دوسر مشاهده می شود (تصوير ۳۲ الف)، ولی جالب ترین نقش در این زمینه عقابی است که انسانی را (آناهیتا) به آسمان می برد (تصویر ۳۲ ب). این نقش مورد تقلید هنرمندان اسلامی نیز قرار گرفته است.

عقاب در هنر های اسلامی

در پارچه های اسلامی از نقش عقاب به صورت طبیعی، عقاب دو سر، عقاب دو سری که انسانی را به آسمان می برد یا قوش شکاری به وفور استفاده شده است (تصویر ۳۳). در پارچه های صفویه نیز عقاب (؟) همچون قوش روی دست بزرگ زاده ای به تصویر در آمده که احتمالا از آن برای شکار استفاده می شد (تصویر ۳۴). هنرمندان ادوار کهن، علاوه بر استفاده از نقش واقعی این پرنده، از ترکیب آن با سایر حیوانات، موجودات افسانه ای خلق کرده و نقش آنها را روی آثارشان به کار برده اند (تصویر ۳۵).

  1. خروس

این پرنده زیبا، شجاع و جنگنده، زینت بخش آثار متعددی در ادوار مختلف بوده و در فرهنگ ایرانی از آن به عنوان نشانه سعادت و خجستگی یاد کرده اند. به طوری که وجود خروس در خانه را موجب دور شدن بدیمنی می دانستند. همچنین آن را به عنوان پیک خورشید دانسته که مردم را به سحرخیزی می خواند. در مفهوم اسطوره ای، خروس را یکی از نقوش جانوری مهر دانسته اند و روایت شده پیروان آیین میترا هنگام صبح بعد از بانگ خروس، غسل تعمید می شدند.

در تفکر مزداپرستی، خروس از مرغان مقدس است و به فرشته بهمن اختصاص دارد. در میان زرتشتیان نیز خروس پرنده ای اهورایی و خوش یمن بوده، به خصوص رنگ سفید آن را به اهورمزدا و میترا هدیه می دادند.

در دوره اسلامی نیز خروس از جایگاه بالایی برخوردار بود و احادیث مختلفی در مورد آن بیان شده است، از جمله در حدیث معراج پیامبر (ص)، از خروس سفید بسیار بزرگی در آسمان چهارم صحبت شده که هر سحرگاه بالهایش را باز کرده و بانگ می زند و خروسهای روی زمین صدایش را می شنوند و آنها هم می خوانند.

نقش خروس روی پارچه ابریشمی

نقش این پرنده زیبا روی قطعه ای پارچه ابریشمی از هنر ساسانیان دیده می شود. این طرح در هفت رنگ بافته شده و خروس را ایستاده بر پاستونی با دوایر متوالی، در قاب دایره با نقشی قلب مانند نشان می دهد. هاله دور سر خروس نشان از تقدس او دارد (تصویر ۲۰ ب).

در قطعه ای از پارچه های ابریشمی دوره صفویه هم چند نقش خروس که دو به دو به شکل قرینه قرار گرفته اند، دیده می شود. در قطعه دیگری باغی مشاهده می شود که در آن چند جوان سبو به دست ایستاده اند و به نظر می رسد چند خروس بین آنها در حال پر زدن هستند (تصویر ۳۶).

نقش خروس روی پارچه ابریشمی

از آثار دوره اسلامی تنگ و آبریزهایی به شکل خروس وجود دارد، ولی در پارچه ها کمتر نقش این پرنده دیده می شود. در قطعه پارچه ای ابریشمی از دوره سلجوقی به نظر می رسد که نقش چند خروس در دوایر میانی قاب اصلی قرار گرفته است (تصویر ۳۷).

نقش خروس روی پارچه ابریشمی

در دوره هخامنشی خروس نیز مانند عقاب نشان سپاهیان بود که هنگام نبرد با خود می بردند. پورداوود می نویسد: «به هر جا که میرفتند با خود می بردند. همین امر موجب شد که در روزگار کشورگشایی آنان (در زمان مادها و هخامنشیان) برخی کشورهای آسیا و اروپا به دستیاری ایرانیان به این پرنده حساس و غیرتمند آشنا شدند و آن را مرغ ایرانی خواندند»

تاثیر نقوش هنر ساسانیان بر نقوش آثار هنر صفوی

زیبایی و نفاست پارچه های دوره صفوی، گذشته از الیاف، رنگ و بافت، مدیون طرح های پیچیده، پر نقش و غنی آنهاست. این طرحها دربردارنده موضوعها، نقش مایه ها و مفاهیم هزاران ساله هنر ایرانی و مضامین غنی ادب پارسی است. البته این ادعا بدین معنا نیست که تمامی نقوش کهن با همان معنا و شكل گذشته در این دوره نیز به کار رفته است، بلکه بسیاری از آنها با حفظ مفهوم، تغییر شکل داده و خود را با فضای هنری دوره صفویه هماهنگ کرده اند. به عنوان مثال موضوع شکار، گذشته از شکل ظاهری، دارای همان معنایی است که هنرمند ایرانی از هزاره چهارم ق. م به آن می اندیشید. با این تفکر و با مقایسه نقوش پارچه های صفوی با هنر ساسانیان روشن می شود که وجوه اشتراک بسیاری بین این دو عصر طلایی هنر ایران وجود دارد.

موضوعات مورد توجه درهر دو عصر

از جمله پرداختن به موضوعاتی چون مجلس بزم و شکار و شکارگاه که در هر دو عصر مورد توجه هنرمندان بوده، ولی در هنر ساسانیان فقط اختصاص به پادشاهان داشت و در دوره صفوی سایر اقشار مردم را نیز در بر می گرفت. همچنین موضوع گرفت و گیر در دوره صفوی، تقریبا دارای همان مضمون و شکلی است که در آثار شوش هزاره چهارم ق.م) و ساسانی دیده می شود.

مطلب دیگر اینکه بسیاری از این موضوعات و نقش مایه ها در هنر ساسانیان و ادوار قبل از آن، دارای مفهومی نمادین بودند و برای بیان مطلبی برخاسته از مذهب، اعتقادات و باورهای خاص آن دوره به کار می رفتند و از این رو وجود نقوشی از موجودات افسانه ای در این آثار کاملا قابل توجیه است. در حالی که در دوره صفوی شاید به دلیل کم رنگ شدن آن عقاید، تقریبا اثری از این موجودات دیده نمی شود. به عنوان مثال شیر بالدار، عقاب دوسر، اسب بالدار و غیره، ولی بعضی موضوعات در همه ادوار به یک مفهوم و یک شکل دیده می شود. مثلا فرشته تقریبا با یک هیبت در دوره ساسانی و صفویه ظاهر می شود. دلیل این امر شاید این باشد که این موجود ملکوتی در تمام مذاهب و عقاید وجود داشته و قداست خویش را حفظ کرده است، لذا هنرمند ساسانی و صفوی هر دو به یک صورت او را تجسم کرده اند.

البته گفتنی است که پارچه های صفوی هم خالی از نقوش نمادین نیست و بسیاری از نقش مایه های آن دارای مفاهیم نمادینی است که گاه ریشه در ادوار کهن دارد (مثلا سر شیر)، ولی اینکه آیا هنرمند صفوی به این مفاهیم آگاهی داشته یا فقط جنبه بصری نقش مایه ها مدنظرش بوده، سؤالی است که پاسخ به آن نیاز به تعمق و تفحص بیشتری دارد.

--

--

کلمه
کلمه

Written by کلمه

طراحی گرافیک و خدمات رسانه

No responses yet